جمعه، مهر ۰۴، ۱۳۸۲

بسيار عصبانيم! همين مانده بود فقط که به اردن ببازيم. دست شما درد نکند آقای شاهرخی. حال من را به هم می زنيد. وقتی شعور و دانش مربی گری تيم ملی را نداريد، بی جا کرده ايد که اين پست را پذيرفته ايد. شما انگار متوجه نيستيد که کارتان با غرور ملی ما سر و کار دارد. آفرين! مرحبا به شما! بزرگ ترين افتخار کشور اردن را نصيب شان کرديد. اگر ذره ای شرف، ذره ای وجدان داشته باشيد، بايد به خاطر اين شاه کار بزرگ تان همين امشب استعفا دهيد.

آقای دادکان عزيز حالا جواب بدهيد. چه طور است به افتخار اين نتيجه ی شگرف، يک جشن مولودی برگزار کنيد؟ اين هم مربی ايرانی شما. خجالت نکشيد اصلا. باز هم از کادر فنی حمايت کنيد. می بينيد تيم خوب پوسان به کجا رسيده؟ تيم هماهنگی که برانکو از عده ای جوان گمنام ساخته بود، امروز توانايی رد و بدل کردن چهار پاس صحيح هم ندارد. من نمی دانم اين آقای شاهرخی چه هنری به خرج داده اند که تيم اين طوربی هدف، سردرگم و افتضاح بازی می کند.

اگر نگاهی به اسامی بازی کنان تيم ملی بياندازيد، می بينيد که مجموعه ی بازی کنانی که امروز در تيم ملی اند، از نظر توانايی فنی فردی در اين چند دهه ی اخير بی نظيراند. واقعا که هنر بسياری می خواهد که اين بازی کنان را به اين گونه بازی واداشت. هنری که آقای شاهرخی خوب آن را بلد است. آقای شاهرخی واقعا در اين مدت چه کاری برای اين تيم انجام داده ايد؟ دل مان را به کدام نقطه ی مثبت تيم خوش کنيم؟

آقای شاهرخی! آقای دادکان! ما ايرانی هستيم. متواضعيم ولی مغرور. به شما اجازه نمی دهيم که احساسات ملی ما را به بازی بگيريد. به شما اجازه نمی دهيم نام ايران و ايرانی را کوچک کنيد. چنين نتايجی نبايد تکرار شود. اردن و کشورهای عربی ديگر برای خودشان محترم، اما ما نبايد از اين تيم ها شکست بخوريم. می فهميد؟ اگر عرضه ی مسئوليت تان را نداريد که نداريد، بهتر است کنار برويد. باز هم تکرار می کنم: حالم را بدجوری به هم می زنيد!

هیچ نظری موجود نیست: