پنجشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۴

يکی از دوستام توی سفر بلغارستان، سيم‌کارت موبايلش رو توی هتل جا گذاشته بود. از طرف آژانسی که برگزار کننده‌ی تور بود؛ قرار شد سيم‌کارت رو بدن به يکی از مسافرهای گروه بعدی که براش بيارن ايران.

گروه مسافرهای بعدی روز شنبه می‌رسيدن ايران. دوستم تا دوشنبه منتظر موند؛ اما ديد از کسی که قرار بود سيم کارت رو براش بياره؛ هيچ خبری نيست. به همين خاطر از آژانس شماره‌ی طرف رو گرفت که خودش پی‌گيری کنه. ديالوگ‌هايی شبيه ديالوگ‌های زير بين دوست من و آورنده‌ی سيم‌کارت! برقرار شده:

دوست من: [بعد از سلام احوال پرسی و تعارفات معمول] آقا به هر حال شرمنده. زحمت آوردن اين سيم کارت ما هم افتاد به دوش شما.
طرف: نه آقا خواهش می‌کنم. اين چه حرفيه. زحمتی نبود.
دوست من: به هر جهت مزاحمتون شدم که اگه ممکنه يه قراری بگذاريم؛‌ سيم‌کارت رو ازتون بگيرم.
طرف: آره اتفاقا خوب شد خودتون تماس گرفتين. من از پريروز که اومدم؛ خيلی تلاش کردم با شما تماس بگيرم؛ اما متاسفانه موبايلتون همه‌ش اشغال بود!!! مشکلی برای موبايلتون پيش اومده!!؟
دوست من: $#@$^&#*&%^$

بعضی مردم شاه‌کارن به‌خدا. طرف سيم‌کارت دست خودشه؛ می‌گه چرا موبايلت مشکل داره!

هیچ نظری موجود نیست: