امشب آهو به من تلفن زد. ظاهرا نگار و آهو از دست من ناراحت شده اند. شاید هم حق داشته باشند. نمی دانم. پنج شنبه بعد از اجرای شب به خیرمادر وقتی محمد یعقوبی داشت درباره ی اجرای ما صحبت می کرد گفتم که از اجرا اصلا راضی نیستم. و خوب واقعا هم از اجرا راضی نبودم. البته اجرای بدی نبود و بیشتر افراد شرکت کننده هم راضی بودند ولی ... توقع من خیلی بیشتر از این ها بود. یعنی می شود گفت حتی 10 درصد از آن چیزی که در ذهن من بود نیز روی صحنه اتفاق نیفتاد. ولی این اتفاق اصلا ربطی به بازی نگار و آهو ندارد. آن ها واقعا زحمت کشیدند و واقعا کم نگذاشتند و از هر دوشان صمیمانه متشکرم. بیشتر از دست خودم ناراحت بودم. از کار هول هولکی و از کار متوسط حتی متنفرم. و امیدوارم دیگر هیچ وقت جوری نشود که مثل این اجرا همه چیز به هم بریزد و سریع اتفاق بیفتد.
شاید بد حرف زدم و شاید نگار و آهو حق داشته اند که از من دل گیر شوند.شاید باید بعد از اجرا توی این یکی دو روزه بهشان تلفن می زدم و همین چیزهایی را که الان این جا گفتم بهشان می گفتم. به هر حال باید بگویم بچه ها واقعا دستتان درد نکند.مرسی به خاطر وقتی که گذاشتید و ممنون از تلاشتان. لطفا به دل هم نگیرید که اصلا خوشم نمی آید!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر