اول اين که داشتم ميومدم خونه، توی تاکسی راننده راديو روشن کرده بود ... جاتون خالی خيلی خوش گذشت! يه حاج آقايی رو آورده بودن که يه سری تئوری اساسی در مورد ازدواج و اينا میداد توپ! ( قابل توجه ايشون! ) . مثلا میگفت:
دخترای ما خيلی فهميده هستن و شونزده سالگی ديگه حداکثر بايد ازدواج کنن.
چه اشکال داره پسرا موقعی که دبیرستان میرن ازدواج کنن؟
چرا يه خانوادهای که دو تا دختر داره شرط میذاره مثلا باید دختر بزرگتر اول ازدواج کنه؟ مثلا اگه يه خونواده يه دختر ۱۶ ساله و يه دختر ۱۸ ساله داره و يکی مياد خواستگاری اون کوچیکه رو میپسنده بايد دختره رو بدن بهش چون وقتی ازدواج کرد فاميلای دختره نيگا میکنن میبينن عروس چه دختر خوبيه ميان خواهرش رو هم میگيرن.
اگه يکی رو دوست دارين و میخواين باهاش ازدواج کنين، هر روز، روزی پنج دفعه آيهی
( نمیدونم چند) سورهی روم و آيهی ( نمیدونم چند) سورهی نور رو بخونين و سعی کنين همیشه هم وضو داشته باشين، حتما با طرف ازدواج میکنين.
ببينين اگه تو يه خونوادهای هستین که دو تا اتاق داره خونهتون ازدواج کنین، تو يه اتاق خودتون بشينين، تو يه اتاق هم پدر مادرتون. این جوری خیلی لذت بخش تره چون اونا تجربيات خودشون رو هم در اختیارتون میذارن.
اسم برنامه گمونم چهار راه بود و سه شنبه عصرا احتمالا پخش میشه. حتما گوشش کنین. راستی يه افکت صلوات هم داشتن که راه به راه پخشش میکردن به عنوان صلوات زنده. فقط يه بار سوتی شد و تا حاج آقاهه اومد بگه صلوات بفرستين، هنوز نگفته صدای صلوات اومد. مجريه هم که یه زن شدیدا عشوهای بود همش میگفت : « حاج آقا جوونا شما رو خيلی دوست دارن. نيگاه کنين تو اين برف و سرما چهقدر به خاطر شما جمع شدن اومدن اينجا.»
دوم اين که يه کارت عروسی ديدم اينجوری بود:
هو المحبوب
آقای ... و دوشيزه ...
مفتخرند که در نظام مقدس ولایی توليد يافته و با انگيزهی تکامل و تعالی روح تحت توجهات حضرت ولیعصر (ع) و ادعيهی نورانی نایب بزرگوارش پيوند پاک خود را با سپاس از همهی شهيدان راه حق و امام شهيدان جشن بگيرند.
زمان: .../.../سال عزت و افتخار حسينی، ساعت ۳ الی ۶ بعدالظهر
مکان: ...
هر کی باورش نمیشه بگه عکس کارت رو براش ايميل کنم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر