یک پنجره ...
نوشتن مهمتر است
سهشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۱
مرد پیر سرش را از پنجره می آورد بيرون.کارگر را صدا می کند .کارگر نمی شنود و عبور می کند.مرد دوباره پشت پنجره به انتظار می نشيند.به انتظار کسی که خانه را برای نوروز بروبد.
(نوشته شده توسط مهمون)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر