سه‌شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۱

مرد پیر سرش را از پنجره می آورد بيرون.کارگر را صدا می کند .کارگر نمی شنود و عبور می کند.مرد دوباره پشت پنجره به انتظار می نشيند.به انتظار کسی که خانه را برای نوروز بروبد.
(نوشته شده توسط مهمون)

هیچ نظری موجود نیست: