شنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۲

اولترا خاله زنکی!

تصور کنين يه خانومی بعد از بيست سال که از ازدواجش می گذره، بفهمه شوهرش و صمیمی ترين دوستش( که البته اين صميمی ترين دوست خانومه، خودش هم شوهر و بچه داشته و لااقل هفته ای دو بار هم با اين ها رفت و آمد خانوادگی داشتن!) طی همه ی اين سال ها با هم دارام ديرام ديرام خفن داشتن! و قضيه وقتی لو بره که شوهره تو خونه ی دوست خانومه سکته می کنه!!

جالب اين جا است که شوهره و دوسته رو اگه ببينيد شک نمی کنين که هر دوشون آخر آدم روشن فکر و باشعورن!

آدم اين چيزا رو که می بينه فکر می کنه چه قدر روابط انسانی می تونه پيچيده باشه ... نه؟

هیچ نظری موجود نیست: