کی می گه اين روزا وضع مردم خوب نيست؟ به نظر من که خيلی هم خوبه. اين ساختمون ما يه برج 16 طبقه است که توش 136 تا خانواده زندگی می کنن. امشب می خواستم ماشينم رو پارک کنم، ديدم بابا اصلا جا نيست و تو هر سوراخ سمبه ای يه ماشين چپوندن. حالا ساختمون ما يه پارکينگ زير ساختمون داره که 60 تا ماشين توش جا می شه. يه پارکينگ مسقف پشت ساختمون داره که تو اونم 110 تا ماشين حدودا جا می شه و يه پارکينگ رو باز هم جلوی ساختمونه که تو اونم يه 150 تايی تقريبا ماشين جا می شه. يعنی به عبارت ديگه برای 136 تا خانوار چيزی حدود 320 تا جا وجود داره.
قديما گاهی اوقات که کسی مهمونی ای چيزی داشت، شبا جلوی ساختمون شلوغ می شد ولی همون موقع اش هم يه جورايی ماشين ها جا می شدن. امشب نگهبان ساختمون مون موقعی که داشت دکمه ی اين محافظ جلوی ساختمون رو می زد که بره بالا و من بيام تو، ديدم داره يه چيزايی می گه انگار ولی خيلی توجه نکردم. ولی بعدش رفتم ديدم ای بابا همه ی پارکينگ ها که پُره هيچ چی، بغل اين راه باريکه هم که می خوره دم پارکينگ ها، سرتاسرش ماشين پارک شده.
خلاصه برگشتم دم اتاقک نگبانی که بپرسم جريان چيه و من حالا چه غلطی بايد بکنم که ديدم نگهبانه خودش داره مياد جلوی ماشين.
نگهبان: من که بهتون گفتم تو جا نيست.
من: [شاکی] آخه يعنی چی جا نيست؟ ماشينم رو که نمی تونم بيرون بذارم. باز مهمونيه تو ساختمون؟
نگهبان: نه اتفاقا. فقط شب جمعه است يه مقدار شلوغ شده. ولی خيلی هم ماشين غريبه پارک نيست جلوی ساختمون. فوقش 20 تا.
من: يعنی چی؟ پس اين همه ماشين از کجا اومده؟
نگهبان: خُب ماشالله هر خونه وار دو سه تا ماشين داره اين روزا و روز به روز هم داره تعداد ماشين ها زيادتر می شه. مثلا اين آقای [...] ها 5 نفر اند، ماشالله 5 تا هم ماشين دارند! يا اين خانوم [...] امروز برای دخترش که تازه تصديقش رو گرفته اين پرايده رو خريده.[با دستش يه پرايد سفيد نشونم می ده]. خُب اين پارکينگ ها جای اين همه ماشين رو نداره ديگه. معلومه که اين جوری می شه.
خلاصه من ديگه يواش يواش داشتم به اين فکر می افتادم که برم بيرون ساختمون پارک کنم که خوش بختانه يه جا خالی شد و من تونستم پارک کنم و عجالتا مشکل برطرف شد.
اما چيزی که اين وسط برای من جالبه اينه که 9 سال پيش که ما اومديم اين جا، فوقش 150 تا ماشين تو ساختمون بود و هميشه ی خدا کلی جا خالی می موند طوری که بچه ها گاهی تو پارکينگ پشت فوتبال بازی می کردن اما الان با اين که بيشتر همسايه ها دارن می گن وای خيلی وضعيت اقتصادی خرابه و گرونيه و اينا، ولی تعداد ماشين ها قشنگ دوبرابر شده!
من فکر می کنم يه جای اين قضيه يه اشکالی وجود داره. بابا جون اگه اين قدر غر می زنين که وضع خوب نيست و اله و بله، پس از کجا اين همه پول درميارين که همين طور هی فرت فرت ماشين می خرين؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر