ديروز رفتيم يه خيابونی به اسم خريشاتين _ به کسر خ _ يا يه چنين چيزايی !
به اين دختره گفتم رفتم اين خيابون می گه: " چه اسمش خشنه ، اون جا آدما رو شلاق می زنن !!؟" راستی بايد يه تشکر درست و حسابی همين جا ازش بکنم چون اين چند وقته که تو سفرم، زحمت آپديت کردن مطالبم افتاده رو دوشش ... آخه اين جا کی برداش ليبل فارسی نداره !(منم شرط کردم اگه می خوای از ناف و قد بلند و گاو و اين چيزا بگی عمرا برات تايپ کنم ! )
خيابون خريشاتين معروفترين خيابون اين جا است. روزهای تعطيل و عصرا اول و آخر خيابون رو می بندن و مردم همه جمع می شن اون جا! خريشاتين يه خيابون عريضه با ساختمون های بلند اما با نمای قديمی.خيابون از ساعت ۶ عصر به تدريج شروع می کنه به شلوغ شدن و همين جور هر چی به طرف شب مي ره آدم های اون جا بيشتر می شن. خيلی فضای جالبيه. يه جورايی مثل کارناوال می مونه. فکر کنيد تو يه خيابون به طول يک کيلومتر ۴۰۰-۳۰۰ هزار نفر آدم جمع شن. (عطا جان، چاخان گفتن که ماليات نداره !) هر کی هم هر کاری بلد باشه مياد اون جا نشون مي ده ( جای دوست و دشمنو چی؟) بقيه هم دورش جمع می شن بهش پول می دن و اينا!( ايناش ديگه چی بود ؟)
مثلا يه سری تين ايجر واسه خودشون آمپلی فاير ميارن اون وسط تکنو می زنن ... يکی عمليات ژانگولر واسه خودش انجام ميده ... يه سری گيتار می زنن و دسته جمعی می خونن ... يکی ترومپت می زنه و سی دی کاراشو همون جا می فروشه _ اين يکی رو چون خيلی قشنگ بود من يه سی دی ازش خريدم. قيمتش هم ارزون بود ، به پول ما چيزی حدود ۴۰۰۰ تومن _ دختر و پسر دست همو می گيرن و تو خيابون قدم می زنن ..شايد يه چيزی مثل پارک Tulleries ی پاريس. در ضمن آبجوييه که تو اين خيابون باز می شه. يه جورايی آدم خيلی حسوديش می شه که چرا تو ايران خودمون اين جوری نيست. اين شادی های عمومی کم پيدا می شه تو ايران !
خلاصه ( آخی ... چقدر خلاصه شد ..وقتی خودت تايپ می کردی اين قدر می نوشتی ؟) ملت حسابی اون جا می زنن و می خونن و می رقصن تا آخرای شب. هر چی هوا تاريک تر می شه سر و صدای موسيقی از جاهای بيشتری شنيده می شه و مردم بيشتری شروع می کنن به رقصيدن ..منظره ی جالبيه ..زن و مرد ، پير و جوون ، همه شاد و خوشحال. يه سری نشستن يه گوشه ای مشروب می خورن ( خدا به دور ...) يه سری هم اون وسط دارن می رقصن ( يه دفعه می گفتی دوره آخر زمونه اون جا) ... بعدش هم که ديگه خسته می شن ميرن می شينن تو کافه های همون دور و بر و شام می خورن.
راستی کلی فروشگاه های معروف و مارک دار هم اون جا شعبه دارن! يعنی يه ميدون خيلی بزرگی اول اين خيابون هست که دورش يه سری پاساژه تا ۳ طبقه زير زمين که بيشتر فروشگاه های معروف توش شعبه دارن و قيمت ها هم طبيعتا سر سام آوره ! کيف ۴۰۰ هزار تومن ! کفش ۲۰۰ هزار تومن ! ( ولی من هوس کردم واسه هر کی اين جا کامنت بذاره برای آقايون يه لنگه کفش و واسه خانوما يه کيف سوغاتی بيارم ... )
می گن يه بازار ديگه هم اينجا هست به اسم تريشينا که انگار اون جا جنس های ارزون تر هم ميشه !( نه ديگه قرار نبود جا بزنی ) حالا اگه بشه فردا می خواهيم بريم اون جا ...
خب من می خوام بيشتر بنويسم، اما اين دختره هی اشاره تهديد آميز می کنه که من پدرم در مياد اين همه رو به فارسی تايپ کنم ... حالا نه وبلاگ خودش مطالبش کوتاهه ... ( والا وقتی اينجا هم بودي و کی بوردت فارسی بود کجا اين همه حرف می زدی ؟ تايپيست مفت گير آوردی؟ )خلاصه جای همه تون اين جا خاليه حسابی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر