شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۲

پنجم مهر ...

يه روزی مثل همه ی روزهای ديگه ...
با همون غم های هميشه گی ...
همون شادی های کوچيک هر روزه ...

و شايد يه اميد دور ...
که ادامه دادن رو هنور قابل تحمل می کنه ...
که ازش گريزی ندارم ...

با اين تفاوت که ...

از امروز بيست و هشت ساله ام ...


هیچ نظری موجود نیست: