شنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۴

به ‌یاد مارلا روزيکا ...

تو نبودی
دو زانو در برابرت نشستم
چهره‌ات را نگاه کردم
با چشمان بسته

تو نبودی
حرف زدم، حرف زدم، حرف زدم
اما نتوانستم دهان باز کنم

تو نبودی
با دست‌هايم تو را لمس کردم
دست‌هايم روی صورتم بود


ناظم حکمت

هیچ نظری موجود نیست: