دوشنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۵

از شمال آفريقا، کشور تونس، شهر سوس به همه​ی شما سلام می​کنم. فعلآ که جای شما خالی، کمی تا قسمتی این​جا با دوستان مشغول خوش​گذرانی و تفریحات سالم هستیم و خیلی تو حس و حال سفرنامه نویسی و گزارش​نویسی و ... نیستم؛ اما فکر کنم یکی دو روز دیگه که برگردم ایران، یه چیزایی درباره​ی کشور تونس و این​که چه جوریه و مردماش چه مدلی​ان و این​ها نوشتم و یه عکس​هایی هم از این​جا گذاشتم رو وبلاگ!

يه چيزی حدود ۱۸۰۰ نفر توريست ايرانی الان توی تونس هستن و اين خيلی خوبه چون وقتی گروهی يه جايی می​ريم حسابی شلوغ پلوغ می​کنيم و خيلی خوش می​گذره! البته ديروز هم يه سری دانش​آموز دختر و پسر دبیرستانی ايتاليايی ( یه تعداد خیلی محدودی البته! حدود ۲۳۰۰۰ نفر فقط! ) وارد تونس شدن و به همین دلیل الان هتل ما و کلآ همه​ی شهر پر شده از این تین​ایجرهای به شدت پر سر و صدا و خب از نظر شلوغ کردن و جنگولک بازی، این​ها رسمآ پوز ما رو زدن دیگه! ( فاصله​ی ایتالیا تا تونس از راه دریا حدود ۱۶۰ کیلومتره و این​ها ظاهرآ تو تعطیلات بین ترمشون از طرف مدرسه اومدن این​جا اردو! و البته همه​ش هم یا دارن سیگار دود می​کنن یا آبجو می​خورن و یا می​رقصن و هر چی هی من بهشون می​گم بابا بیاین من اقلآ یه کم ریاضیات گسسته بهتون درس بدم، تو کتشون نمی​ره!! )

اما تو این مسافرته خوش​بختانه فرصت شد یه نگاهی به این کتاب " چالش​های حقوق بشر " ، ترجمه​ی فروغ پوریاوری، نشر آگه، بندازم و دو سه تا از مقاله​ها​ش رو بخونم. فوق​العاده کتاب خوبیه و شدیدآ توصیه می​کنم بخونینش. به خصوص مقاله​ی عالی ادوارد سعید رو با عنوان " تاملاتی در باب تبعید و مهاجرت روشن​فکران " که نوشته​ی بسیار دقیق، موشکافانه، هوشمندانه و البته دردناکیه و موقع خوندنش من مدام داشتم به ایرانی​های بی​شماری - از جمله خیلی از دوستام- که به هر دلیلی مجبور شدن یا ترجیح دادن از ایران برن، فکر می​کردم. توی پست​های بعدی حتمآ یه بخشی از این مقاله رو می​گذارم روی وبلاگ، اما دوست دارم الان این پستم رو با یه نقل قول از سیمون ویل که توی همین مقاله اومده تموم کنم: " ریشه​دار بودن شاید مهم​ترین و درک​ناشده​ترین نیاز روحی انسان باشد. "

هیچ نظری موجود نیست: