از شمال آفريقا، کشور تونس، شهر سوس به همهی شما سلام میکنم. فعلآ که جای شما خالی، کمی تا قسمتی اینجا با دوستان مشغول خوشگذرانی و تفریحات سالم هستیم و خیلی تو حس و حال سفرنامه نویسی و گزارشنویسی و ... نیستم؛ اما فکر کنم یکی دو روز دیگه که برگردم ایران، یه چیزایی دربارهی کشور تونس و اینکه چه جوریه و مردماش چه مدلیان و اینها نوشتم و یه عکسهایی هم از اینجا گذاشتم رو وبلاگ!
يه چيزی حدود ۱۸۰۰ نفر توريست ايرانی الان توی تونس هستن و اين خيلی خوبه چون وقتی گروهی يه جايی میريم حسابی شلوغ پلوغ میکنيم و خيلی خوش میگذره! البته ديروز هم يه سری دانشآموز دختر و پسر دبیرستانی ايتاليايی ( یه تعداد خیلی محدودی البته! حدود ۲۳۰۰۰ نفر فقط! ) وارد تونس شدن و به همین دلیل الان هتل ما و کلآ همهی شهر پر شده از این تینایجرهای به شدت پر سر و صدا و خب از نظر شلوغ کردن و جنگولک بازی، اینها رسمآ پوز ما رو زدن دیگه! ( فاصلهی ایتالیا تا تونس از راه دریا حدود ۱۶۰ کیلومتره و اینها ظاهرآ تو تعطیلات بین ترمشون از طرف مدرسه اومدن اینجا اردو! و البته همهش هم یا دارن سیگار دود میکنن یا آبجو میخورن و یا میرقصن و هر چی هی من بهشون میگم بابا بیاین من اقلآ یه کم ریاضیات گسسته بهتون درس بدم، تو کتشون نمیره!! )
اما تو این مسافرته خوشبختانه فرصت شد یه نگاهی به این کتاب " چالشهای حقوق بشر " ، ترجمهی فروغ پوریاوری، نشر آگه، بندازم و دو سه تا از مقالههاش رو بخونم. فوقالعاده کتاب خوبیه و شدیدآ توصیه میکنم بخونینش. به خصوص مقالهی عالی ادوارد سعید رو با عنوان " تاملاتی در باب تبعید و مهاجرت روشنفکران " که نوشتهی بسیار دقیق، موشکافانه، هوشمندانه و البته دردناکیه و موقع خوندنش من مدام داشتم به ایرانیهای بیشماری - از جمله خیلی از دوستام- که به هر دلیلی مجبور شدن یا ترجیح دادن از ایران برن، فکر میکردم. توی پستهای بعدی حتمآ یه بخشی از این مقاله رو میگذارم روی وبلاگ، اما دوست دارم الان این پستم رو با یه نقل قول از سیمون ویل که توی همین مقاله اومده تموم کنم: " ریشهدار بودن شاید مهمترین و درکناشدهترین نیاز روحی انسان باشد. "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر