یک سری دوستیها هم از یک جایی دیگر تمام شدهاند. تلاش برای احیایشان بیهوده است، جواب نمیدهد. چینی بندزده هم حتا نیست، به قلعهای شنی میماند که هرچهقدر هم سعی کنی بسازیش، با کوچکترین تکانی دوباره و چندباره به سادگی ویران میشود. یک سری آدمها ناگزیر از زندگیت میروند کنار. کاریش نمیتوانی بکنی. گاهی نمیتوانی فراموش کنی، گاهی نمیتوانی ببخشی، گاهی فراموش میکنی و میبخشی اما عمق زخمی که برجایمانده آنقدر زیاد است که نمیخواهی دیگر. جای زخم همیشه با تو میماند. گاهی نگاهش میکنی و خشمگین میشوی، گاهی میپوشانیاش، گاهی نادیدهاش میگیری. جای زخم همانجا ولی هست هنوز. از بین نرفته. از بین نمیرود. یک عکس، یک آهنگ، یک خاطره، دمل رویش را میکند. آنوقت است که میفهمی زخمزننده حتا اگر روزگاری دوستت هم بوده، دیگر برای تو تمام شده است.
۱ نظر:
زخم هایی که خوب نمی شوند
می ارزند
به خوب هایی که زخم می زنند
پس از این تنها یک چیز میانِ ما خواهد بود و آن هم فاصله است..
ارسال یک نظر