سه‌شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۱

می دونین، بعضی لحظه ها هست که آدم هیچ حرفی نمی تونه بزنه. حالا از خجالته یا ذوق زدگیه یا شرمندگیه ، نمی دونم. فقط می دونم آدم واقعا تحت تاثیر قرار می گیره ... دیشب وقتی داشتم اولین عیدی امسالم رو می گرفتم دقیقا چنین حسی داشتم. فکرشو بکنین، تو یه جمع ، اونی که از همه کوچیک تره به بقیه عیدی بده. من که هم حسابی برام غافل گیر کننده بود و هم موقع گرفتنش داشتم می مردم از خجالت ...

اما عیدیم یه روزنمای ادبیات ایران خیلی قشنگه که تو هر روزش یه شاعر یا نویسنده ی ایرانی معرفی شده و یه قسمت کوچیک از داستانش یا یه شعرش آورده شده ... از دیشب تا حالا هی گه گداری می رم یه صفحه اش رو باز می کنم و اون تیکه داستان یا شعری که بالای صفحه نوشته شده می خونم! یکی از شعراش که مال مجید باریکانیه و یه جورایی به حال و هوای این روزا می خوره اینه:

آب ها
دو سوم زمین را فرا گرفته اند
ماهی قرمز
در حوض کوچک من
چه می کنی؟


عیدیتون برام خیلی ارزشمند بود ... خیلی خیلی ممنون ...

هیچ نظری موجود نیست: