زمان: ساعت یک و نیم دیشب!
مکان: من توی خونه مون پشت کامپیوترم، اون توی خونه شون پشت کامپیوترش.
توضیح غیر ضروری: هر دو به اینترنت وصلیم داریم چت می کنیم.
من:ببین، تو این نمایش نامه ی تبعیدی ها رو خوندی؟
اون: نه.
من: کفمو برونده. خیلی جالبه، البته یه جورایی هم اعصاب خورد کنه. یه مساله ی اخلاقی رو بدجوری به چالش می کشه.
اون: من اصلا نشنیدم. اسم نویسنده اش هم برام آشنا نیست.
من:[در حالی که یک علامت سوال خوشگل روی کله ام سبز شده که کی اسم نویسنده ی نمایش نامه رو به اون گفتم] مگه اسم نویسنده ش رو من بهت گفتم؟
اون: [ پس از مدتی مکث] می دونی چی شد؟
من: نه!
اون : فکر کردم اسم نویسنده اش کفمو برونده است!!!
و به این ترتیب است که من اون قدر بلند بلند می خندم که مامان گرامیم از خواب بیدار می شود. این هم از عواقب چت [روی حرف «چ » بسته میلتان فتحه یا کسره بگذارید] کردن در نیمه شب!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر