در کلاس درس!
من: همون جور که می بينيم طول ستون A دو برابر طول ستون B است. بنابراين اگه طول ستون A دو باشه واضحه که طول ستون B یکه.
يکی از شاگردا: نه، طول ستون B برابر 4 می شه!
من: نه دقت کن، اين ستون ( شکل می کشم!) طولش دو برابر اونه، حالا اگه طول اون ستون بلنده 2 باشه ، طول این ستون کوتاهه که نصف اونه چند می شه؟
اون: می شه 4 !!!
من: ببين دختر جان! ( در حالی که کمی عصبانی شدم، دوباره شکل های روی تخته را نشان می دهم!) اين ستون مگه طولش دو برابر اون يکی نيست؟
اون: خب!؟
من: خب ديگه، پس چون طول اين بزرگه دوئه، طول اون کوچيکه می شه يک.
(در اين لحظه شاگرد نابغه بر بر منو نگاه می کنه و من مطمئنم هنوز جريان رو نفهميده ولی ديگه روش نمی شه بپرسه. با اين که می دونم وقت کلاس تلف می شه سعی می کنم يه بار ديگه براش خيلی شمرده و ساده قضيه رو توضيح بدم!)
من:...
اون:...
من:...
اون:...
من: ( با اشاره به مثال جديدی که مطرح کردم و اون خدا رو شکر فهميده) ببين، اينم عين اونه ديگه.
اون:( با قاطعيت!) نه اين که مثل اون نيست!
من:( در حالی که فکر می کنم حالا ايشون چه اصراری داره بره دانشگاه! اگه به جای درس خوندن بره شوهر کنه لطف بزرگی در حق خودش، من و جامعه کرده!) شما يه خورده دقت کن. اينم شبيه همونه.
اون: نه!
من:...
اون:...
من:...
اون:...
من:( در حالی که آرام آرام دارم به عمق فاجعه پی می برم!) ببينم! شما اصلا فرق بين شباهت و تفاوت رو می دونی؟
(چيزی نمی گويد!)
من: ببين اين تخته وايت برد سفيده، اين ديواره هم سفيده، حالا سفيد بودن، تفاوت وايت برد و ديواره يا شباهتشون؟
اون: تفاوتشونه ديگه، معلومه وايت برد با ديوار فرق داره!
من: !@#$%^&^^*@
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر