شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۲

امروز، سيم فروردين، مصادف است با بيست و سومين سالمرگ شاعر بزرگ و توانای ايرانی، خانم صنم آسايش، ملقب به ژاله.

وی در 31 ارديبهشت سال 1318 در اصفهان، محله ی نظر، چشم به جهان گشود. پدرش ميرزا تقی خان آسايش يکی از ملاکين بزرگ اصفهان و مادرش زرين دخت اعلمی، دختر برادر قوام السلطنه معروف و نخست وزير ايران در دوره ی مصدق بود.

ژاله مادر خود را در سه سالگی به علت ابتلا به بيماری صرع از دست داد و اين غم بزرگ برای هميشه در ذهن ژاله ی کوچک باقی ماند به طوری که بسياری از منتقدين معتقدند که در جای جای لايه های زيرين اشعار ژاله می توان اثر اين غم عظيم را به راحتی دريافت. براهنی در اين باره می گويد:

مجموعه ی « در خلوت تابستان يک زن» وی، در حقيقت شرح گفتگوها و واگويه های ژاله است با مادرش که دوستان زيادی آن را به اشتباه به ارتباط ژاله با بزرگ علوی ربط می دهند ...(1)

ژاله تا 18 سالگی در اصفهان ماند و سپس برای تحصيل در رشته ادبيات در سال 1336 به تهران آمد. جريان و تب شعر نيمايی و سپيد که در محافل هنری آن زمان تهران بحث روز بود به سرعت ژاله ی جوان را نيز تحت تاثير قرار داد و ژاله آرام آرام ازمتون کلاسيک دانشگاهی فاصله گرفت و به گروه های روشن فکر ادبی آن زمان پيوست. آشنايی با بزرگ علوی و همکاری با شاملو در مجله ی سخن را از نقاط عطف زندگی ادبی ژاله در آن زمان دانسته اند.

ژاله اولين مجموعه شعر خود با نام« ماييم از هماره » را که تلفيقی از زنانه گی شعرهای دوره ی اول فروغ، و زبان آرکائيک شاملو بود را در سال 1339 به چاپ رساند. اگر چه اين مجموعه در زمان خود با استقبال چندانی مواجه نشد ولی در آن به وضوح آثار تولد يک استعداد تازه در شعر ايران مشاهده می شود. همان موقع فروغ در مورد اين مجموعه گفت:

يک اثر ناب که مرا با خود به دوردست ها برد ... نام اين شاعر را در آينده بيشتر خواهيد شنيد ... حس ظريف و زنانه ی اشعار او در کمتر شعر ايرانی تا به حال ديده شده ...(2)

در سال 1341 ژاله به علت همکاری با چريک های فدايی خلق به زندان افتاد. دادگاه فرمايشی، ژاله را به 15 سال زندان محکوم کرد ولی تنها دو سال بعد در واقع بر اثر فعاليت های مداوم کانون نويسندگان و فشارهای جامعه ی جهانی، و در ظاهر به عنوان عفو شاهنشاهی، از زندان رهايی يافت.

مجموعه ی « تا لحظه لحظه های سکوتم» که بيشتر منتقدين آن را کاری تلخ و به شدت تيره می دانند، سروده های اين دوره ژاله را شامل می شوند. سهراب در جايی قوت اين مجموعه را همسان با قوت « هوای تازه » شاملو دانسته و نادرپور حتی پا را فراتر نهاده و در باره ی اين مجموعه می گويد:

صدای ژاله در« تا لحظه لحظه های سکوتم» ، صدای فرياد ظلمی است که در سراسر تاريخ بر زن ايرانی رفته است ... گويی اين اشعار به وی وحی شده است ...(3)

ارتباط نزديک و صميمانه ژاله و فروغ در دو سال آخر زندگی فروغ را پيش زمينه ی خلق اثر جاودانه ی ژاله « خداحافظ پری کوچک» دانسته اند. مجموعه ای که به گواه همه ی منتقدين در رديف بزرگ ترين آثار شعر ايرانی قرار دارد. اين مجموعه که در سال 1348 به چاپ رسيد، تنها پس از دو سال بيست و دو بار تجديد چاپ شد و تا امروز به 18 زبان زنده ی دنيا ترجمه شده است. محمد حقوقی در مورد اين مجموعه گفته:

«ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد» را اگر شروع تحول شعر عميق زنانه ی ايران بدانيم،« خداحافظ پری کوچک» نقطه عطف اين تحول است.(4)

اخوان ثالث نيز از اين مجموعه با عنوان بهترين اثری که در اين سال ها نوشته شده ياد می کند. اما جالب ترين نظر در مورد اين مجموعه را شاملو داشته است که در پاسخ به ياوه گسارانی که يک سره به تقبيح شعر نو و اين مجموعه دست می زده اند گفته است:

ای ياوه، ياوه، ياوه
خلايق مستيد و منگ؟
يا به تظاهر تزوير می کنيد؟
از شب هنوز مانده دو دانگی
ور تائبيد و پاک و مسلمان،
نماز را
از چاووشان
نيامده بانگی ...(5)


در سال 1354 ژاله با دکتر محمد اسکندری، فيلسوف و منجم برجسته ی ايرانی ساکن پاريس ازدواج می کند و همان سال نيز به دعوت دانشگاه سوربن و برای تدريس ادبيات معاصر فارسی، به فرانسه می رود و تا پايان عمر، يعنی سال 1359 کرسی استادی آن دانشگاه را در اختيار می گيرد. يک مجموعه شعر به زبان فرانسه به نام « je suis Iranien »( من ايرانی هستم)، و دو مجموعه ی « يادداشت های آخر» و « در خلوت تابستان يک زن» که در آن ها نوستالژی وطن و پس زمينه های عارفانه به وضوح پيداست، محصول اين دوره از زندگی پربار ژاله است.

ژاله در شام گاه روز سی فروردين 1359 در حالی که مشغول آماده کردن متن سخن رانی فردايش برای مجمع فرهنگی ايران و فرانسه بوده است، بر اثر سکته ی قلبی جان به جان آفرين تسليم می کند. او را در گورستان پرلاشز و در کنارهدايت به خاک می سپارند. او به هنگام مرگ 41 سال داشت. از او يک دختر به يادگار باقی مانده است. يادش گرامی باد ...

پانوشت ها:
(1): خطاب به پروانه ها و چرا من ديگر شاعر نيمايی نيستم
(2): جاودانه زيستن، در اوج ماندن
(3): نادرپور، شاعر امروز
(4): گفته ها
(5): شکفتن در مه

هیچ نظری موجود نیست: