توی عيد، اصفهان که رفته بوديم باغ پرندگان، يه پليکانه بود همه مون عاشقش شده بوديم بس که خوش اخلاق و شاد بود. خيلی خوشگل وسط آب ها برای خودش شنا می کرد و قيافه ش يه جوری بود انگار که همش داره می خنده ... خيلی مسخره است ولی الان، دقيقا بعد 25 روز، به پليکانه حسوديم شده که اون قدر شاد بود ...
بدبختی پليکانم نشديم لااقل يه کم شاد باشيم!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر