یک پنجره ...
نوشتن مهمتر است
سهشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۲
بديش اينه که گاهی اوقات، چند تا اتفاق که پشت سر هم ميفته، من می شينم برای خودم نتيجه گيری می کنم و ...
باشه ... اشکالی نداره ...
چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنيده فراموش می کنی ...
باران که می آيد، دلم برای
فروغ
تنگ می شود ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر