یکشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۲

ليتيوم:

من پیغمبرم، از اون اولش هم بودم اما بروز نمی دادم، هم چون اهل از خود تعریف کردن نبودم هم حال و حوصلشو نداشتم. امروز دیگه دلم به حالتون سوخت، فکر کردم گناه دارین انقدر خنگ بمونین، گفتم بیام بگم.

حالا دیگه خود دانید، می تونین بگروید به من، می تونید نگروید، فقط اگه نگروید بد فرم دهنتون در دنیا و زندگی پس از مرگ و زندگی پس تر از زندگیه پس از مرگ و مابقی صاف میشه و حتی ممکنه یغفایغبایسب هم بشین که خیلی خفنه اما اگه من توضیح هم بدم شما نمی فهمین چیه.


اما بازم هیچ اصراری نیست ها، فقط خواستم گفته باشم که پس فردا که داشتین یغفایغبایسب میشدین نگین نگفتی.

هیچ نظری موجود نیست: