پنجشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۲

امروز تولد مريم گلی بود. رفتيم يه کافی شاپ. تو عمرم اين همه بلاگر رو با هم نديده بودم يه جا. تقريبا بيشترها رو نمی شناختم ولی همه شون بچه های خيلی خوبی بودن. البته بچه که چه عرض کنم! به جز خود مريم، احتمالا من از بقيه شون کوچيک تر بودم. کلا فکر می کنم بهم خوش گذشت!!! بعضی ها رو يادم نمونده کی بودن ولی هوس کردم اونايی که يادم مونده تو يه خط توصيف کنم:

مريم گلی: چشم هاش مدام برق می زد و کلی شنگول بود. همه ش می خنديد.
سايه: يه لاک آبی شديدا فضايی زده بود و سوژه داده بود دست ملت!
دهقون: دهقون، دهقون ديگه! شاده!!! و همه رو می خندونه. خيلی ماهه.
شبح: آقا ما رو معاف کنيد. ما که اصلا شبحی اون دور و برها نديديم.
بارانه: يه دختر متشخص و مهربونی به نظر می رسه!
اژدهای خفته: تقريبا 2000 تا عکس ازمون گرفت. جدی می گم ها!
اژدهای شکلاتی: من تازه وقتی که رفتش فهميدم کی بوده!
شرلوک هلمز: مريض بود بنده خدا و به همين خاطر يه ذره اخمو بود.
عرايض: يه پسر خيلی آروم، عميق و دوست داشتنی.
از بالای ديوار: کادوش رو يه جور جالبی با کش سر! بسته بندی کرده بود. زود هم رفتش.
جين جين: خيلی شوخ. خيلی با حال. خيلی بامزه!
آن سوی مه: آن سوی ميز! نشسته بود. دقيقا يادم نمونده چی کارها می کرد! ولی فکر نمی کنم کار های بدی می کرد.
صندوق خونه: يه دختر خيلی شيطون و شاد و دوست داشتنی.

راستی مريم جان يادم رفت بگم، تولدت خيلی مبارک. مرسی که به دنيا اومدی! اين آهنگ نازنين مريم هم تقديم به شما.

وای چه قدر خوابم مياد. ديشب خيلی کم خوابيدم. امشب هم که گمون نکنم برسم بخوابم. الان هم تازه بايد برم چمدونم رو ببندم. ساعت 2 بايد فرودگاه باشم. آخه دارم يه هفته ای می رم سفر. اميدوارم تو هواپيما بتونم يه کم بخوابم. از پروازهای طولانی بدم مياد، اگه نشه سه چهار ساعتش رو لااقل خوابيد. اگه شد از اون جا آپديت می کنم.

هیچ نظری موجود نیست: