هميشه همين است:
در سايه
پر بريزند پرندگان
و آن ها
که قطره ای دريا
در چشم شان نيست
جشن بگيرند
در آفتاب.[1]
زيتون دختر خوبی است. در واقع بسيار خوب. اين حرف را به جرات می گويم و پايش می ايستم. شک ندارم اگر شما هم او را به اندازه ی من می شناختيد، با من هم عقيده بوديد. دختر پاک، ساده، بی غل و غش، شيطان و دوست داشتنی ای که من برايش بسيار احترام قائلم. زيتون دوست خوب خوب من است.
می دانم اين روزها ، روزهای سختی برای او بوده است. بسيار اذيت شده، دلش شکسته و آن قدر تحت فشار قرار گرفته که طاقتش طاق شده است. می دانم از بعضی حرف ها، بعضی روابط ... آن قدر دلش گرفته که ديگر نتوانسته اين فشار را تحمل کند و از خود واکنش نشان داده است. واکنشی به نظر من عجولانه و نادرست. می دانم خود او هم الان از اين واکنشش پشيمان شده است.
زيتون دختر بزرگوار و مهربانی است. بارها شاهد بوده ام که به ناحق در باره ی او قضاوت شده يا جايی حقی از او ضايع شده، اما در سکوت تحمل کرده و هيچ چيز نگفته. می دانم بسياری مواقع از کسی يا کسانی بدی ديده، دل گير شده، اما شکايتی نکرده و حتی از آن ها به نيکی ياد کرده است.
زيتون، اما، گاهی عصبانی می شود و در هنگام عصبانيت کارهايی می کند که نبايد. اين شايد تنها عيب او است. گاهی وقت ها که فحش ها، توهين ها و تحقيرها بيش از حد طاقتش می شود، ديگر نمی تواند تحمل کند و ...
زيتون متاسفانه زود تحريک می شود و از روی سادگی و يک رويی اش سريع واکنش نشان می دهد. واکنش هايی عجولانه که می دانم خودش هم وقتی عصبانيتش فروکش می کند، به خاطرانجام شان پشيمان می شود.
اين چند روز گذشته نيز مجموعه اتفاقاتی رخ داد که متاسفانه آن فدر عرصه را بر زيتون تنگ کرد، که مجبور به واکنش شد. واکنشی به نظر من نادرست. او مطلبی را نوشت که نبايد می نوشت. نوشته ای که هر چند شايد حقيقت داشت، اما بيان کردنش اصلا درست نبود. نوشته ای که در آن با آبروی انسانی ديگر؛ که من ترجيح می دهم درباره ی آن فرد و اعمالش قضاوتی نکنم؛ بازی شده بود. نوشته ای که باعث شد من به شدت و بی رحمانه به خاطرش به زيتون اعتراض کنم. نوشته ای که انتظار نداشتم از دختری مثل او ببينم.
از زيتونخواستم که آن مطلب را بردارد و خوش حالم که بعد از دو روز خودش به اين نتيجه رسيد که آن را بردارد. اميدوارم اين جريان برای او تجربه ای شده باشد که ديگر عجولانه تصميم نگيرد و به هنگام عصبانيت، کاری نکند که بعدا پشيمان شود.
اما همه ی اين چيزها را نوشتم برای آن که شمايی که آن کامنت تند و اعتراض شديد من به زيتونرا به خاطر آن مطلب ديده ايد، يک طرفه به قاضی نرفته باشيد. باز هم تاکيد می کنم: زيتون دختر خوبی است. دختری بسيار خوب و دوست هميشه ی من.
پيراهن از شکوفه که پوشيدی
باد
دست در حلقه ی بازوی تو می کند
و ماه
به احترامت
از صندلی
بلند می شود.[2]
شماره های [1] و [2] : اشعاری از رحمت حقی پور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر