یکشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۲

به ناگاه تو را می نامم
و با تو سخن می گويم
و به دست های خود می نگرم
که پر از تو است
و در سر تا پای خود
تن تو را حس می کنم
نام تو در سرم می پيچد
که رسا تر از های و هوی دنيا است
ولی تو را به فراموشی می سپارم
چون باغبانی که
گل ها را به سکوت باغ می سپارد
زيرا باز به سوی تو خواهم آمد
زيرا به ناگاه تو را خواهم ناميد
و با تو سخن خواهم گفت

بيژن جلالی

هیچ نظری موجود نیست: