جمعه، آبان ۱۶، ۱۳۸۲

با يه دختره دارم دوست می شم که بدک نيست. اسمش ايزابللائه و انگار دورگه است. فعلا relationship مون سی و هشته اما گمونم اگه يکی دو سال بگذزه و نزديکای صد برسه بتونم بهش پيش نهاد ازدواج بدم.

البته گمونم ديشب از دستم شاکی شد. اومده بود خونه مون اما چون ساعت يازده شده بود ديگه و می ترسيدم فرداش سر موقع از خواب بيدار نشم و به کارم نرسم بهش گفتم بره! حالا بايد ببينم امروز بهش زنگ بزنم تحويل می گيره يا نه!

هیچ نظری موجود نیست: