یک پنجره ...
نوشتن مهمتر است
دوشنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۲
خيالِ دور:
برای دخترِ کوچکم قصه میگويم تا خواب در چشمهايش جمعشود ... بعد چراغ را خاموش میکنم، میبوسمش و میگويم شب بهخير نازنينم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر