دوشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۲

برای دوست خوب هنوز و هميشه‌ام سايه:

يه جورايی خيلی سخت بوده هميشه برام خداحافظی ... هميشه هزارتا حرف داشتم بگم که نگفته موندن اين‌جور وقتا ...

راستش همه‌مون ( من، گلی، دهقون، احمدرضا و ... ) بهت عادت کرده‌ بوديم حسابی ... يعنی بدجوری اهلی‌مون کردی ... خاطره‌هاتو که مرور می‌کنم يه غمی می‌شينه تو دلم ... ولی خُب کاريش نمی‌شه کرد ... زندگيه ديگه ...

از صميم قلب برات آرزو می‌کنم اون‌جا دلت شاد باشه و به هر چی که می‌خوای برسی ... می‌دونم که تصميم خيلی سختی بوده، اما مطمئنم اون قدر قوی هستی و اون قدر مصمم هستی که از پس هر اتفاقی بربيای ...

يادت باشه هر جای دنيا که باشی ما به يادت هستيم ... آخه مگه می‌شه دوست خوبی مث تو رو فراموش ‌کرد؟

ممنون به‌خاطر همه‌ی خوبیات ...

هیچ نظری موجود نیست: