گاهی وقتها از بعضی اتفاقهای شايد خيلی ساده اونقدر دلگير میشم که تا چند روز به شدت تحت تاثيرشون قرار میگيرم. ولی بعد که میشينم با خودم فکر میکنم، میبينم اون اتفاق، اونقدرها هم مسئلهی مهمی نبوده و ناراحتی من خيلی منطقی نبوده و بيشتر تحت تاثير يه حس لحظهای خاص بوده مثلا.
اينجور دلگيریها را سعی میکنم خيلی زود از ذهنم پاک کنم و کاملا فراموششون کنم.
اما گاهی وقتا هم میشه که باز به خاطر يه اتفاق خيلی ساده دلگيرمیشم، اما اين دفعه اين دلگيريه نه به خاطر اون اتفاق ساده است، بلکه به خاطر مفهوم و عمقيه که آدم حس میکنه پشت اون اتفاقه وجود داشته.
اينجور دلگيريا است که متاسفانه تا مدت زيادی توی ذهنم باقی میمونه و خيلی هم اذيتم میکنه.
نمیدونم ... روابط انسانی خيلی خيلی پيچيده است و هيچ نسخهی يکسانی هم که هميشه کاربرد داشته باشه نمیشه براش صادر کرد ...
فقط ای کاش، ای کاش، ای کاش ما آدما تو رفتارامون دقت بيشتری داشتيم تا هيچ وقت، هيچ دلگيریای به وجود نمیاومد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر