در تاريک و روشن نور چراغهای چند ماشين پليس، دختر جوانی را میبينيم که مامور پليسی به او نزديک میشود:
ـ شما کاترين نيکولو هستين؟
ـ بله.
ـ اينجا خونهی شما است؟
خانهی ماسه و مه از همينجا شروع میشود. گفتگويی که يک بار ديگر هم آن را در انتهای فيلم، وقتی که شايد قطره اشکی در گوشهی چشممان نشسته است، میشنويم و تازه آن زمان است که در میيابيم اين نمای آغازين فيلم به چه چيزی اشاره داشته است.
کلنل مسعود اميربهرانی، خلبان و از افسران بلند مرتبهی شاه سابق ايران، که به هنگام وقوع انقلاب، همراه با همسرش نادره و فرزندانش ثريا و اسماعيل، همهی دارايی خود را برداشته و به آمريکا آمده است، اکنون و بعد از ازدواج دخترش ثريا خود را در شرايط سختی میبيند.
او که نزد دوستان و آشنايان قديمی صورت خود را با سيلی سرخ نگهداشته و از احترام فراوانی برخوردار است، به سختی و در شغلی سطح پايين مشغول به کار است تا از عهدهی هزينهی خود و خانوادهاش برآيد.
وی که از اين شرايط ناراضی است تصميم میگيرد تا با همهی باقیماندهی سرمايهاش به داد و ستد خانه بپردازد. به اين صورت که خانههايی که ادارهی دارايی آمريکا به علت پرداخت نکردن مالياتشان به حراج گذاشته، بخرد و بعد با قيمتی بيشتر به فروش برساند.
از طرف ديگر کتی نيکولو دختر جوانی است که همسرش نيک مدتی است او را ترک کرده و حالا او برای امرار معاش به تميز کردن خانههای ديگران میپردازد.
کتی که يک خانه از پدرش به ارث برده است، هيچگاه به برگههای مالياتی که از طريق پست به او میرسيده، توجهی نمیکرده است، تا اين که يک روز مامورين ادارهی دارايی به خانهی او میآيند و او را مجبور میکنند به منظور حراج کردن خانه، آن را تخيله کند، زيرا ماليات خانه را نپرداخته و به هشدارهای ادارهی دارايی نيز توجهی نکرده است. ( البته بعدا مشخص میشود که ادارهی دارايی اشتباه کرده و کتی فقط ۵۰۰ دلار میبايست به خاطر ماليات خانه میپرداخته است!)
کتی خانه را تخليه میکند و کلنل بهرانی آن را میخرد و اين آغاز ماجرا و خط اصلی داستان فيلم خانهی ماسه و مه است.
اما خانهی ماسه و مه به شدت فيلم خوبی است. از آن دسته فيلمهايی که آدم انتظار دارد بيشتر نشانش را در جشنوارهای مثل کن پيدا کند تا اسکار.
ساختار فيلم بسيار هوشمندانه و هنرمندانه است و نوع نگاه واديم پرلمن، کارگردان فيلم، به ماجرا تحسين برانگيز است.
با آن که فيلم اقتباسی است از کتابی به همين نام از آندره دوباس ( که به فارسی هم ترجمه شده است) ، اما به جرات میتوان گفت که ساختاری بسيار قویتر از کتاب دارد.
شخصيت پردازیها بسيار خوب و نحوهی انتقال روايت فيلم به بيننده حساب شده است تا جايی که همهی اينها تماشاچی را به سمتی میبرد که در انتهای فيلم اين سوال در ذهن او نقش میبندد که مقصر چه کسی بود.
اگر چه خود فيلم جزء بهترين فيلمهايی بود که در سالهای اخير ديدهام، اما به نظرم مجموعهی بازیها و به ويژه بازی شهره آغداشلو، بر خلاف تمامی توجههايی که نسبت به آن صورت گرفته است، چندان هم درخشان نبوده است.
با اين همه تماشای اين فيلم را به شدت توصيه میکنم ... تاثير عميقی که آخرين ديالوگهای فيلم روی من گذاشت را هرگز فراموش نمیکنم ...
ـ شما کاترين نيکولو هستين؟
ـ بله.
ـ اينجا خونهی شما است؟
ـ نه ... اينجا خونهی من نيست ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر