یک پنجره ...
نوشتن مهمتر است
دوشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۳
میدونی، بعد از مدتها، امشب حس خوبی دارم و يه مقدارش بدون هيچ تعارفی به خاطر توئه.
ممنونم ...
پینوشت:
از ماشينت که پياده میشدم، گفتی باز هم با هم حرف بزنيم ... خواستم بگم چرا که نه!!؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر