دوشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۳

خُب! برخلاف ديروز، امروز حسابی سرحالم. سرماخوردگی، تب و گلودردم خيلی بهتر شده و علاوه بر اون حال و حوصله‌م هم اومده سر جاش!

هميشه وقتايی که دپ می‌زنم با خودم می‌گم فردا حتما حالم بهتر می‌شه و فرداش هم واقعا حالم بهتر می‌شه! ( الان يادم اومد که اسکارلت اوهارا هم انگار همين کارو می‌کرد!!!)

راستی چند وقت پيش يه کار خيلی باحالی کردم که الان می‌خوام بگم!

داشتم تو اتوبان صدر رانندگی می‌کردم که موبايلم زنگ زد. گرفتم لاين سمت راست و سرعتم هم کم کردم تا موبايلو جواب بدم. يکی از دوستام بود. يکی دو دقيقه باهاش مشغول صحبت بودم و صدا هم مدام قطع و وصل می‌شد. خلاصه صحبتم با دوستم که تموم شد و گفت خداحافظ، فکر می‌کنين من چی‌کار کردم!!؟

به جای اين که موبايلو قطع کنم، خيلی شيک وسط اوتوبان گرفتم بغل، سوئيچ ماشينو چرخوندم و خاموشش کردم!

وقتی مکالمه‌م تموم شده بود؛ مُخم تشخيص داده بود يه کاری تموم شده؛ اما درست تشخيص نداده بود! به جای اين‌که دکمه‌ی اِندکالِ موبايلمو بزنم، ماشينو خاموش کرده بودم!

به نظرم مُخه رو بايد ببرم آپ‌گريدش کنم!!! چند تا کار رو با هم نمی‌تونه خوب پروسس کنه. به خصوص اگه يکيش رانندگی باشه!

هیچ نظری موجود نیست: