برای تو که میدانی اين دستهگل، که امسال روی ميز من مانده است؛ چند شاخه گل دارد ...
کتابی میخوانم
تو در آنی
ترانهای میشنوم
تو در آنی
نان میخورم
در برابرم تويی
کار میکنم
مینشينی و چشم در چشم من میدوزی
ای هميشه حاضر من
با همديگر سخن نمیگوييم
صدای همديگر را نمیشنويم
ای بيوهی هشت سالهی من ...
ناظم حکمت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر