گاهی وقتها آدم ... فکر میکنه يه اتفاقی بالاخره میافته ولی يه مدت که گذشت میفهمه که نه، نمیافته.
گاهی وقتها هم آدم يه دفعه چشمهاش رو باز میکنه و میفهمه که يه اتفاق مدتيه افتاده و آدم وسطش قرار داره ...
يه چيزو من عميقا بهش معتقدم:
بعضی چيزا زوری نيست؛ خودش بايد اتفاق بيفته. اصرار بیجهت فقط کارو خرابتر میکنه و باعث میشه آدمها بیشتر اذيت بشن. به همين سادگی.
آدمها بايد سعی کنن فراموش کنن؛ هرچند خيلی سخت باشه ...
اميدوارم درک کنی چی میگم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر