سه‌شنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۴

گاهی وقت‌ها آدم ... فکر می‌کنه يه اتفاقی بالاخره می‌افته ولی يه مدت که گذشت می‌فهمه که نه، نمی‌افته.

گاهی وقت‌ها هم آدم يه دفعه چشم‌هاش رو باز می‌کنه و می‌فهمه که يه اتفاق مدتيه افتاده و آدم وسطش قرار داره ...

يه چيزو من عميقا بهش معتقدم:

بعضی چيزا زوری نيست؛ خودش بايد اتفاق بيفته. اصرار بی‌جهت فقط کارو خراب‌تر می‌کنه و باعث می‌شه آدم‌ها بیشتر اذيت بشن. به همين سادگی.

آدم‌ها بايد سعی کنن فراموش کنن؛ هرچند خيلی سخت باشه ...

اميدوارم درک کنی چی می‌گم.

هیچ نظری موجود نیست: