امشب عروسی شايد صميمیترين دوست زندگيم؛ فرهاد؛ بود. دوستی که اونقدر خاطرهی مشترک با هم داريم؛ که حتی تلاش کردن برای مرور يا بازگو کردن يک صدمش هم بیفايده است و نيازمند ساعتها وقت.
امشب يه حس خاصی داشتم که تو هيچ عروسی ديگهای تا حالا بهم دست نداده بود. حسی پيچيده که توضيح دادنی نيست و البته هنوز رهايم نکرده. نه اين که نخواهم بگويم؛ نمیتوانم بگويم. چيزی شايد شبيه يکجور بغض يا يک احساسی عميق از نوعی تنها شدن، نمیدانم ... به هر حال فرهاد جان از صميم قلب به تو و دلناز عزيز تبريک میگم. مبارک باشه.
***
۴ تا از امتحانها گذشت و ۴ تا ديگه هنوز باقی مونده. چهار تای قبلی بدک نبود. البته يکيش خيلی راضی کننده نبود ولی به هر حال با اون وضع درس خوندن من، همون پونزده شونزدهی هم که احتمالاً میگيرم؛ از سرمم زياديه.
برای درسهای چهار تا امتحان بعدی خيلی نگران نيستم؛ فقط پروژههاشون خيلی مفصل و وقتگيره و نيازمند کلی تحقيق و خلاصه کردن و نوشتن و خلاصه نيازمند کلی وقت و انرژیه. اميدوارم امتحانهای باقیمونده هم به سلامت بگذره و بتونم پروژههاشون رو هم سر وقت تحويل بدم.
***
جشنوارهی تئاتر فجر هم که به سلامتی شروع شد و مگه میشه آدم نره کارها رو ببينه. سعی کردم يه جوری برنامهريزی کنم که بتونم کارهای خارجی و چندتايی ديگه از جمله فنز رو ببينم. البته بليط فنز رو هنوز پيدا نکردم ولی احتمالاً به لطف دوستان عزيز جور میشه. اين هفته واقعاً بدبختيه. صبحها هر روز از هفت و نيم صبح بايد سر کلاس باشم و تا ساعت سه يا پنج ( بستگی به روزش داره!) درس بدم و بعد بدو بايد برم دو يا سه تا تئاتر ببينم. فعلاً بقيهی کارها تعطيل.
امروز رفتم صخرههای آبی کار مشترک ژاپن و رومانی. يه کاری تو سبک تئاتر نو ژاپن. يکجور نمايشی آيينی با مفاهيم عرفانی. چيزی که برام عجيب بود؛ اين بود که با وجود کوتاهی تايم کار (حدود سی و پنج دقيقه) خيلی تماشاچیها پا شدن رفتن. من مشکلی با اين ندارم که اگه يکی نتونه با نمايش ارتباط برقرار کنه؛ سالن رو ترک کنه؛ مشکل من اينه که اصولاً خيلی که البته نه، يه سری تماشاچیهای جشنوارهای تئاتر، اشتباهی اومدن انگار! ترجيح میدم بيشتر توضيح ندم!! اونايی که تماشاچی حرفهای تئاترن؛ يا تئاتر دغدغهشونه؛ احتمالاً گرفتن چی میخواستم بگم.
***
يادم باشه تو پست بعديم يه چيزايی در مورد روابط انسانی و محورهای همنشينی و جانشينی بگم! موضوعی که اين روزها ذهنم رو مشغول کرده. راستی اينروزها زندگيم پر شده از يادم باشههای مختلف ...
***
اين خبر هم در نوع خودش جالب و البته بسيار تاسفباره:
کميتهی تحقيق و تفحص از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از بررسی کتابهايی که در دورهی وزارت احمد مسجد جامعي منتشر شدهاند، ۷۹ درصد از اين کتاب ها را مسئلهدار معرفی کرد.
اين کتابها داراي حداقل يکی از مشکلات ابتذال، عادی سازي روابط محرم و نامحرم، از ميان بردن قبح گناه، اشاعهی آداب غير اخلاقی، تشريح صحنههاي منافی اخلاق، توصيف روابط نامشروع، ترويج روابط قبل از ازدواج، تنزل ذائقهی عمومی نسبت به ادبيات، اشاعهی رابطههای مثلثی، اشاعهی اشرافیگری، اشاعهی بیاعتقادی نسبت به امور دينی و معنوی، سنت ستيزی دختران جوان، ايجاد حس همذاتپنداري با افراد لاابالی و بیتوجه به مذهب، اشاعهی بیتوجهی به احکام شريعت، به سخره گرفتن شعائر دينی، به کارگيری الفاظ ناپسند، ترويج پوچگرايی، بزرگنمايی و الگوسازی افراد لائيک و نامناسب بودن طرح روی جلد هستند.
البته خدا رو شکر نمايندههای محترم به فکر ما هستند و اجازه نمیدن که اين همه آلودگی و فساد ادامه پيدا کنه. دستشون درد نکنه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر