شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۴

برای چی دارم وبلاگ می‌نويسم؟

اين سواله، که به ‌نظر من سوال اساسی‌ای هم هست؛ مدتيه گريبان‌گيرم شده! نمی‌دونم؛ خُب البته يه جور کِرمی هست که آدم رو وادار به نوشتن می‌کنه؛ ولی حس می‌کنم شايد همون وقت کمی هم که برای وبلاگ‌نويسی می‌ذارم رو بايد مثلاً بشينم چيزای ديگه بنويسم. چه می‌دونم؛ نمايش‌نامه‌ای، چيزی!

دنيای ما شده دنيای مدياهای مختلف. ( سينما، تلويزيون، تئاتر، روزنامه، کتاب و ... ) اين که آدم کدوم‌شون رو انتخاب کنه خيلی مهمه به نظرم. چه در نقش دريافتگر و چه در نقش فرستنده و آفریننده. اين روزها دارم به اين فکر می‌کنم که واقعاً چرا آدم بايد از مديای وبلاگ استفاده کنه؟

جدای از اون يه چيز ديگه هم هست: اين که شخصيت مجازی آدم چه‌قدر می‌تونه رو شخصيت حقيقيش تاثير بذاره؟ البته اين در مورد آدمايی مثل من که اسم و رسمشون معلومه و با اسم خودشون وبلاگ می‌نويسن؛ خيلی شايد حاد نباشه؛ هر چند که نمی‌شه منکر تاثيرش شد؛ اما متاسفانه در برخی موارد اين تفاوت و حتی بهتره بگم تضاد بين شخصيت‌های مجازی و واقعی بلاگرها خيلی وحشتناکه.

البته يه دل‌خوشی‌ای هم دارم که می‌دونم وبلاگم يه سری مخاطب جدی داره که واقعاً برام ارزشمندن و خيلی خوش‌حال می‌شم ميان نوشته‌های پراکنده‌ی همين‌جوری منو می‌خونن.

خلاصه شايد از این به بعد کم‌تر بيام بنويسم ديگه؛ شايد هم اصلاً نيام و البته شايد هم يه‌دفعه‌ای ديدين هر روز اومدم چيز ميز نوشتم اين‌جا! شايد کرکره‌ی اين‌جا رو بکشم پايين، شايد هم مدلش رو عوض کنم؛ شايد هم اصلاً هيچ‌کاری نکنم!!!

دارم فکر می‌کنم.

هیچ نظری موجود نیست: