تقریبن همهی شبکههای خبری (اگر شبکهی خبر ایران و پرس تیوی را به حساب نیاوریم!) دارند گزارش لحظه به لحظهی اتفاقهای دیشب و امروز بوستون را میدهند. جریان را همه میدانند: چند روز قبل در مسابقهی دوی ماراتون بوستون دو بمب منفجر شد که امروز مشخص شده بمبگذارها دو برادر روس و از اهالی داغستان بودهاند. برادر بزرگتر با نام تیمورلنگ در درگیری با پلیس کشته شده و برادر کوچکتر؛ جوهر؛ هنوز فراری است. پلیس از مردم خواسته از خانهها بیرون نیایند، وسایل حمل و نقل عمومی امروز کار نمیکنند و نیروهای امنیتی در به در دنبال جوهر میگردند و لابد تا چند ساعت دیگر دستگیرش میکنند. جهان با هیجان ماجراهای تعقیب و گریز جوهر را پیگیری میکند. برنامههای شبکههای مختلف خبری مدام قطع میشود تا آخرین خبرهای بوستون به اطلاع بینندگان رسانده شود. جوهر حالا از مشهورترین آدمهای دنیا است. در انفجارهای بوستون که جنجال خبری به این شدت را به دنبال آورده است، سه نفر، تاکید میکنم! سه نفر کشته شدهاند.
در گوشهی دیگری از دنیا، بغداد، دیشب در انفجار در یک قهوهخانه بیست و هفت نفر کشته و بسیاری نیز مجروح شدهاند. امروز هم در یک درگیری دیگر هفت نفر در یک مسجد گلولهباران شدند. خبر انفجار در قهوهخانه و درگیری در مسجد اما به سادگی لابهلای خبرهای دیگر گم میشود. برای کسی چندان مهم نیست چه کسی در بغداد بمب منفجر کرده. در بغداد همیشه بمب منفجر میشود و آدمهای زیادی میمیرند. بگذارید ببینیم بوستون چه شد. عموی برادرهای روس الان روی خط سیانان است و گزارش بیبیسی هم گفتگو با یکی از اهالی بوستون است. پیام واضح است: عراق و بقیهی جاها را چهکار دارید؟ جوهر هنوز دارد توی بوستون برای خودش میچرخد، حواستان را بدهید آنجا.
تاثیر رسانهها گاهی بسیار دردناک است. کشتهشدن انسانها در هر جای دنیا نکوهیده است اما دستکم به من یکی حس چندشآوری دست میدهد که کشتهشدن یک عراقی، یک فلسطینی، یک افغان و یک رواندایی در قبال کشتهشدن یک آمریکایی، اسراییلی و یک انگلیسی هیچ به حساب نمیآید. فقط تصور کنید به جای انفجار در یک قهوهخانه در عراق که بیست و هفت کشته داد، همین انفجار در یکی از رستورانهای نیویورک رخ داده بود. چه حجم از پوشش خبری به این ماجرا اختصاص داده میشد؟ همهی رسانهها دربارهی بمبگذار، پدر و مادر بمبگذار و هفت جد آنها حرف میزدند و حتا ممکن بود آمریکا به همین بهانه به کشوری و یا دستکم گروهی حملهی نظامی کند. اما الان انفجار در عراق است و ولش کنید، چه اهمیتی دارد. برای من این تبعیض بسیار درناک و غیرانسانی است.
در گوشهی دیگری از دنیا، بغداد، دیشب در انفجار در یک قهوهخانه بیست و هفت نفر کشته و بسیاری نیز مجروح شدهاند. امروز هم در یک درگیری دیگر هفت نفر در یک مسجد گلولهباران شدند. خبر انفجار در قهوهخانه و درگیری در مسجد اما به سادگی لابهلای خبرهای دیگر گم میشود. برای کسی چندان مهم نیست چه کسی در بغداد بمب منفجر کرده. در بغداد همیشه بمب منفجر میشود و آدمهای زیادی میمیرند. بگذارید ببینیم بوستون چه شد. عموی برادرهای روس الان روی خط سیانان است و گزارش بیبیسی هم گفتگو با یکی از اهالی بوستون است. پیام واضح است: عراق و بقیهی جاها را چهکار دارید؟ جوهر هنوز دارد توی بوستون برای خودش میچرخد، حواستان را بدهید آنجا.
تاثیر رسانهها گاهی بسیار دردناک است. کشتهشدن انسانها در هر جای دنیا نکوهیده است اما دستکم به من یکی حس چندشآوری دست میدهد که کشتهشدن یک عراقی، یک فلسطینی، یک افغان و یک رواندایی در قبال کشتهشدن یک آمریکایی، اسراییلی و یک انگلیسی هیچ به حساب نمیآید. فقط تصور کنید به جای انفجار در یک قهوهخانه در عراق که بیست و هفت کشته داد، همین انفجار در یکی از رستورانهای نیویورک رخ داده بود. چه حجم از پوشش خبری به این ماجرا اختصاص داده میشد؟ همهی رسانهها دربارهی بمبگذار، پدر و مادر بمبگذار و هفت جد آنها حرف میزدند و حتا ممکن بود آمریکا به همین بهانه به کشوری و یا دستکم گروهی حملهی نظامی کند. اما الان انفجار در عراق است و ولش کنید، چه اهمیتی دارد. برای من این تبعیض بسیار درناک و غیرانسانی است.
۳ نظر:
دموکراسی یعنی همین،احترام و امنیت تک تک افراد جامعه. شایدم این پسر نوزده ساله همین فکرو کرده که آیندشو فدای این کار کرده. شاید مشکل از مدافعان اسلامه که می خوان به زور نظرشونو به مردم دنیا اعمال کنن با این تفاوت که در خاورمیانه قدرت و امکانات کاملا در اختیارشون هست و نتایجش هم وسیع تره و کشتار بیشتره. شما فکر کنین وسیله کارشون دوتا زودپز بوده حالا اگه بمب اتمی در دسترسشون باشه چی میشه.
به نظر من که این موضوع کاملا منطقیه
ارزش جان هر انسان، به عنوان یک شاخص پیشرفت برای هر کشوری قابل تعریفه. توی کشوری که دولت اجازهی تعرض به جان و مال افراد رو نداره و رعایت و احترام به حقوق فردی هر عضو جامعه یکی از اصول بنای مملکته و توسط آزادترین و پیشرفتهترین رسانههای دنیا کنترل میشه طبیعیه که وارد شدن کوچکترین آسیب به این حق و حقوق باعث ایجاد یک واکنش گسترده بشه. این قضیه ربطی به رسانهها نداره، رسانه در اینجا فقط ابزار انتقال اخباره.
نمیخوام کثیفی کاربردی که همین قدرتهای بزرگ آمریکایی/اسرائیلی و انگلیسی در جهت رسیدن به اهدافشون از رسانه دارند رو زیر سوال ببرم، اما خوب اصلا منشا چیزی به اسم رسانه که من و شما الان داریم ازش استفاده میکنیم همین کشورهاست، به نظر من وقتی کشوری با تلاش، برنامهریزی و به کارگیری خرد جمعی طی سالیان متمادی یک فناوری جدید رو تولید میکنه حقشه که در جهت منافع خودش هم از اون فناوری استفاده کنه، این زیاده خواهی و غیرمنطقیه که ازش انتظار داشته باشیم با دست یافتههاش به جای دفاع از منافع ملت خودش، منافع ملتهای دیگه که به جای تلاش برای پیشرفت مشغول گوسفندچرونی و توی سروکلهی همدیگه زدن هستند رو در اولویت قرار بده.
آذرماه سال 1361
زمستان های آن موقع اراک برف حسابی می بارید ، پشت بام را پارو میکردند و برف ها کوه میشدند توی حیاط ، حیاط مکان مقدس مامان بزرگ بود ، روزی سه بار باید آب و جارویش می کرد ، طاقتش نمیگرفت ، یقه یکی را میگرفت که برف ها را ببرد بریزد توی خیابان ، تا حیاط تمیز نمیشد خیالش راحت نبود ، روزی پنجاه بار از پله ها می رفت بالا و می آمد پایین ، آن موقع هنوز نفس داشت ، هنوز آسم گریبانش را نگرفته بود ، هنوز قلبش بزرگ نشده بود ، هنوز موهای سیاهش را دو رشته باریک میبافت ، شب های عید فتیر می پخت ، بوی فتیر تا یک ماه بعد از عید هنوز توی خانه بود ....
ارسال یک نظر