چهارشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۲

یک- شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های خبری، پر شده از خبرها و تحلیل‌های انتخاباتی. باورش برای‌م سخت بود پس از ماجراهای هشتاد و هشت، دوباره تا این حد شور انتخاباتی فراگیر شود. فکر می‌کردم یک چیزی می‌شود مثل انتخابات مجلس که صرفن رای‌دهندگان سنتی را پای صندوق می‌کشاند اما انگار این دفعه داستان متفاوت است. یک سری خیلی جدی از لزوم مشارکت فعال در انتخابات، حتا با توجه به شرایط فعلی، می‌گویند و دسته‌ی دیگر از چرایی تحریم انتخابات و بی‌فایده‌بودن شرکت کردن.

من؟ فعلن که کنار ایستاده‌ام و دورادور خبرها را پی‌گیری و اتفاق‌ها را رصد می‌کنم. راست‌ش یک مقدار هم حتا عامدانه سعی می‌کنم خودم را خیلی مشغول این داستان‌ها نکنم و به کارهای دیگرم برسم. فعلن خیلی مانده تا انتخابات و فرصت فکرکردن و تحلیل‌کردن زیاد است. ترجیح می‌دهم فعلن داده‌های بیش‌تری از مسئله روشن شود، بعد ذهن‌م را درگیر کنم. مثلن این‌که منتظر بمانم ببینم تایید صلاحیت‌شده‌های نهایی چه کسانی هستند و یا این‌که واکنش دولت و شخص احمدی‌نژاد چه‌گونه خواهد بود.

یک چیز را اما به خودم قول دادم به هیچ وجه از یاد نبرم. دنیای مجازی با دنیای واقعی زمین تا آسمان متفاوت است. انتخابات را در فیس‌بوک، گوگل پلاس، تویتر و ... برگزار نمی‌کنند. با تقریب خوبی می‌شود گفت نظر مردم کوچه و خیابان نمود چندانی در این شبکه‌ها ندارد و بیش‌تر نظرسنجی‌های انجام شده در این شبکه‌ها که به احتمال زیاد به زودی شاهد انواع و اقسام آن خواهیم بود، اعتباری نخواهد داشت. خوب است حواس همه‌مان جمع باشد و مثل سال‌های گذشته خودمان را گول نزنیم و یک‌باره غافل‌گیر نشویم.

دو- از خود فعلی‌م ناراضی‌ام به شدت. می‌دانم چه کارهایی باید بکنم اما نمی‌دانم چرا به جای آن کارها، یک کارهای دیگری انجام می‌دهم! می‌دانم از چه چیزهایی خوش‌حال می‌شوم و از چه کارهایی باید پرهیز کنم اما نمی‌دانم چرا انگیزه و درست‌ترش، اراده‌ی کافی را ندارم. می‌دانم باید خوردن‌م را کنترل کنم، رژیم بگیرم، ورزش کنم و مراقب سلامتی به خصوص فشار خونم باشم، اما چهار روز که از قول و قرارهای‌م با خودم می‌گذرد، دوباره تنبلی می‌کنم، رژیم‌م را می‌شکنم و ورزش‌‌کردن را با کوچک‌ترین بهانه‌ای پشت گوش می‌اندازم و به جای‌ش به کارهای کم‌ فایده‌ای مثل سریال دیدن می‌پردازم. می‌دانم نوشتن و تئاتر حال‌م را خوب‌ می‌کند، اما به جای این‌که بروم سراغ نوشتن ادامه‌ی نمایش‌نامه‌ی جدیدم که بسیار هم دوست‌ش دارم، وقت‌م را در اینترنت تلف می‌کنم. خلاصه که بد اوضاعی است.

سه- نمی‌دانم تازگی‌ها کتاب خواندن برای شما هم سخت شده یا فقط من این‌جوری‌ام. پیش‌ترها این‌طور بود که مثلن یک کتاب چهارصد صفحه‌ای را دو روزه می‌خواندم اما الان انگار جان‌م بخواهد بالا بیاید. هی کتاب‌های مختلف را بر می‌دارم، بیست تا سی صفحه می‌خوانم، بعد نیمه‌کاره رهاشان می‌کنم. تمرکزم انگار از بین رفته باشد. چهار صفحه می‌خوانم و می‌روم جلو، بعد ناگهان در می‌یابم ذهن‌م به کل جای دیگری بوده و هیچ از آن‌چه خوانده‌ام، یادم نیست و باید برگردم عقب. جدای از آن، به ندرت کتابی آن‌طور جذبم می‌کند تا با شور و علاقه پیش‌ش ببرم. این روزها دارم زور می‌زنم خواندن «آمستردام» را تمام کنم.

چهار- گفتم که حس‌م این است که سریال دیدن عمومن وقت تلف‌کردن است، اما این میان حساب بعضی از مجموعه‌های تلویزیونی را واقعن باید جدا کرد. یکی از همین مجموعه ها، که سریالی کاملن سیاسی است، نسخه‌ی آمریکایی سریال «هاوز آو کاردز» است. اگر یادتان بیاید نزدیک یه یک دهه پیش، نسخه‌ی انگلیسی همین سریال با عنوان «خانه‌ی پوشالی» از تلویزیون، البته با جرح و تعدیل زیاد، پخش می‌شد. به عنوان یکی از علاقه‌مندان آن سریال، باید بگویم که نمونه‌ی آمریکایی اثر به مراتب خوش‌ساخت‌تر و فکرشده‌تر است. مهم‌تر از همه یک کوین اسپیسی بی‌نظیر دارد که مسحورتان می‌کند. یکی از اتفاق‌های خوب سال نود و دو برای من تماشای همین سریال بوده است و به‌شدت پیش‌نهاد می‌کنم در این روزهای پر از سیاست، این سریال را ببینید. به شخصه عاشق بخش‌هایی هستم که کوین اسپیسی با دوربین حرف می‌زند یا به آن نگاه می‌کند. هم‌چنین شاید برای‌تان قابل توجه باشد که کارگردانی چند تا از اپیزودهای سریال با دیوید فینچر بوده است.

پنج - مسافرت هنوز از مهم‌ترین اولویت‌های زندگی‌ام است. به احتمال زیاد فردا راهی سفری هستم به ترکمن صحرا و خراسان شمالی. امیدوارم توی خرداد و تیر که وقت آزاد بیش‌تری دارم، دست‌کم یکی دو تا سفر دیگر هم بروم. 

هیچ نظری موجود نیست: