«شین» از هممحلیهایمان است و گاهگاهی میبینمش. چند
ماهی از او خبری نداشتم. امروز صبح زود که داشتم میرفتم سر کار، دیدم کنار خیابان
منتظر تاکسی ایستاده. مسیرمان تا وسطهای همت یکی بود. شین اصولن از این تیپ آدمهای
خوشحال است و مدام میخندد. دیالوگهای زیر امروز در ماشین من اتفاق افتاد.
من: میبینم که تنها میری، اون پسره چی شد صبحها میاومد دنبالت؟
شین: کی؟ شونصد سال پیش؟ [میخندد.] بابا ما سر کوه میشینیم! اون گشت یکی رو پیدا کرد خونهشون نزدیکتر باشه!
من: نه، جدی؟
شین: جدی میگم دیگه. با یکی از همکارهام دوست شد. [دوباره هار هار میخندد.]
من: میبینم که خیلی هم ناراحتی!
شین: آره دیگه، گولّه گولّه اشک میریزم شبها. [دوباره هار هار]
من: پس بگو، شکست عشقی خورده بودی این مدت پیدات نبود.
شین: شکست عشقی؟ [لحظهای سکوت] فکر میکنم بیشتر مساوی عشقی خوردم!
من: [حالا من خندهام گرفته است.] مساوی عشقی چیه؟
شین: مساوی عشقی وقتیه که هر دو نفر موافق باشن رابطه تموم شه!
من: هااان! پس باید بگی مساوی عشقی، کردم. مساوی رو نمیخورن، میکنن! [هار هار میخندد.]
من: میبینم که تنها میری، اون پسره چی شد صبحها میاومد دنبالت؟
شین: کی؟ شونصد سال پیش؟ [میخندد.] بابا ما سر کوه میشینیم! اون گشت یکی رو پیدا کرد خونهشون نزدیکتر باشه!
من: نه، جدی؟
شین: جدی میگم دیگه. با یکی از همکارهام دوست شد. [دوباره هار هار میخندد.]
من: میبینم که خیلی هم ناراحتی!
شین: آره دیگه، گولّه گولّه اشک میریزم شبها. [دوباره هار هار]
من: پس بگو، شکست عشقی خورده بودی این مدت پیدات نبود.
شین: شکست عشقی؟ [لحظهای سکوت] فکر میکنم بیشتر مساوی عشقی خوردم!
من: [حالا من خندهام گرفته است.] مساوی عشقی چیه؟
شین: مساوی عشقی وقتیه که هر دو نفر موافق باشن رابطه تموم شه!
من: هااان! پس باید بگی مساوی عشقی، کردم. مساوی رو نمیخورن، میکنن! [هار هار میخندد.]
شین: خب حالا!
من: چرا پنالتی نزدین؟
شین: [متعجب] پنالتی؟
شین: [متعجب] پنالتی؟
من: آره! تو فوتبال
که مساوی میشه، پنالتی میزنن.
شین: آهان! از اون نظر! [هار هار] نه، آخه یه وقت من میبردم، اون وقت جنبهی برد عشقی رو نداشتم! [هار هار هار] راستی وقتی تو یه رابطه یکی شکست عشقی میخوره، اون یکی پیروزی عشقی به دست میآره؟
من: آره گمونم، بعدش هم لابد میره مرحلهی بعد. [هر دو هار هار]
شین: پس این پسره الان باید رسیده باشه یکچهارم نهایی دیگه! فکر کنم تا حالا سه چهار نفرو شکست عشقی داده. [هار هار]
شین: آهان! از اون نظر! [هار هار] نه، آخه یه وقت من میبردم، اون وقت جنبهی برد عشقی رو نداشتم! [هار هار هار] راستی وقتی تو یه رابطه یکی شکست عشقی میخوره، اون یکی پیروزی عشقی به دست میآره؟
من: آره گمونم، بعدش هم لابد میره مرحلهی بعد. [هر دو هار هار]
شین: پس این پسره الان باید رسیده باشه یکچهارم نهایی دیگه! فکر کنم تا حالا سه چهار نفرو شکست عشقی داده. [هار هار]
من: حالا حریف یک
چهارم نهاییش قدر هست؟
شین: اون دختره، همکارمون؟ نه بابا، اون عن خانوم تا اینجاش هم با ناداوری اومده بالا. [برای چندمین بار هر دو هار هار هار]
شین: اون دختره، همکارمون؟ نه بابا، اون عن خانوم تا اینجاش هم با ناداوری اومده بالا. [برای چندمین بار هر دو هار هار هار]
۱ نظر:
khkhkh:)) be qorAnam azat bA in matnet!!!:)) mosAvi kardanam ham be har harash miarzehA:)) :D
ارسال یک نظر