پنجشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۳

آیا حاضرید جان یک آدم بی‌گناه را بگیرید؟

بدیهی است که پاسخ بیش‌تر ما به سوالی که عنوان این نوشته است، «نه» باشد. خیلی از ما مصرانه معتقدیم تحت هیچ شرایطی حاضر نیستیم جان یک آدم بی‌گناه را بگیریم اما همیشه مسئله به همین سادگی هم نیست!

یکی از سوال‌های معروفی که معمولن در شروع در بحث فلسفه‌ی اخلاق مورد بررسی قرار می‌گیرد، پرسش زیر است: «قطاری از کنترل خارج شده و با سرعت به مسیرش ادامه می‌دهد. در مسیر، ریل از بین تنگه‌ای عبور می‌کند که پنج کارگر مشغول کار بر روی ریل هستند. اگر قطار به مسیر خود ادامه دهد این پنج نفر، که هیچ راه فراری ندارند، کشته خواهند شد. شما می‌توانید با اهرمی مسیر قطار را تغییر دهید. مسیر دوم قطار نیز از میان تنگه‌ی دیگری می‌گذرد که در میان آن یک کارگر مشغول کار است. با ورود قطار به این مسیر نیز این کارگر امکان فرار نخواهد داشت و کشته خواهد شد. در هر صورت هیچ تبعاتی گریبان شما را نخواهد گرفت. آیا حاضرید اهرم را بکشید تا مسیر اولیه‌ی قطار را تغییر دهید؟»

خیلی از آدم‌ها پاسخ می‌دهند که قطار را به سمت تنگه‌ای هدایت می‌کنند که یک کارگر در آن مشغول به کار است چرا که کشته‌شدن یک نفر زیان کم‌تری نسبت به کشته‌شدن پنج نفر دارد. حالا به این سوال توجه کنید: «شما بر روی پلی ایستاده‌اید که از زیر آن ریل قطار عبور می‌کند. قطاری که از کنترل خارج شده به سرعت در حال حرکت است. اگر قطار به مسیرش ادامه دهد، پنج کارگر که در تنگه‌ای مشغول کار بر روی ریل هستند و امکان فرار ندارند، کشته خواهند شد. فرد عظیم‌الجثه‌ای لبه‌ی پل نشسته است. شما می‌توانید با هل دادن این فرد به پایین، قطار را متوقف کنید و مانع از مرگ آن پنج نفر شوید، اما فرد عظیم‌الجثه خواهد مرد. در هر صورت هیچ تبعاتی گریبان شما را نخواهد گرفت. آیا حاضرید او را به پایین هل دهید تا قطار متوقف شود؟»

خب این بار شرایط کمی سخت‌تر شد. بیش‌تر پاسخ‌دهنده‌ها این بار گفتند که فرد عظیم‌الجثه را پرتاب نخواهند کرد با این استدلال که ما حق نداریم جان یک فرد بی‌گناه را حتا به خاطر نجات جان پنج نفر بگیریم. درست است که در محاسبه‌ی هزینه و فایده جان پنج نفر مهم‌تر از جان یک نفر است اما این بار انگار در کشتن فرد بی‌گناه تردید جدی داریم. چرا؟ کمی فکر کنید. در حالت قبلی هم ما انتخاب می‌کردیم یک فرد بی‌گناه به جای پنج بی‌گناه کشته شود اما این بار برای پرت‌کردن فرد عظیم‌الجثه دست و دل‌مان می‌لرزد. تفاوت‌ش در کجاست؟ شاید پاسخ دهیم در حالت قبل بالاخره مجبور بودیم یکی از دو تنگه را انتخاب کنیم ولی این بار اجباری در کار نیست بلکه باید آگاهانه و از روی انتخاب جان کسی را بگیریم. البته این را فراموش نکنید که در حالت قبل هم شما انتخاب می‌کردید که اهرم را بچرخانید.

حالا من می‌خواهم باز هم سوال را سخت‌تر کنم. اگر به جای آن پنج کارگر در انتهای آن تنگه اهرمی بود که در صورت برخورد قطار با آن اهرم، بمبی منفجر می‌شد که در اثر انفجار صد نفر کشته می‌شدند چه؟ آیا واقعن آن موقع هم فرد عظیم‌الجثه را هل نمی‌دادید؟ البته با این فرض به سوال پاسخ دهید که شما نمی‌توانید خودتان را به جای فرد عظیم‌الجثه پایین بیاندازید زیرا در آن صورت قطار از حرکت باز نمی‌ایستد و باز هم صد نفر کشته خواهند شد. خب! چه کار می‌کنید؟ هل می‌دهید و جان آن صد نفر را نجات می‌دهید یا به نظاره می‌ایستید و جان آن فرد بی‌گناه را حتا به بهای نجات جان آن صد نفر نخواهید گرفت؟ در صورتی که پاسخ‌تان این باشد که نه هل نمی‌دهم! فرض کنید در آن انفجار جان پدر، مادر، هم‌سر یا معشوق و هم‌چنین خانواده‌تان نیز گرفته خواهد شد. آیا باز هم فرد عظیم‌الجثه را به پایین پل هل نخواهید داد؟

حالا فرض کنید با برخورد قطار با آن اهرم بمبی اتمی منفجر خواهد شد و صدها هزار نفر کشته می‌شوند. برای یک لحظه خودتان را واقعن در معرض چنین آزمونی قرار دهید. جان صدها هزار نفر در گروی تصمیم شماست. حالا حاضرید جان آن فرد بی‌گناه را بگیرید؟ اگر این بار پاسخ‌تان آری است به این فکر کنید که چه شد که با زیاد‌شدن تعداد آدم‌ها نظرتان عوض شد. بعد به این فکر کنید عدد شما چند است؟ یعنی اگر تا چند نفر بمیرند، فرد عظیم‌الجثه را هل نمی‌دهید و در ازای کشته‌شدن چند نفر حاضرید جان‌ش را بگیرید؟ ترسناک نیست؟





دیروز دوستی این ویدیو که درس‌گفتارهایی از مایکل سندل، استاد دانشگاه هاروارد است را برای من فرستاد و من با وجود کارهای زیادی که داشتم نتوانستم جلوی خودم را بگیرم که تماشا نکنم و چند جلسه‌اش را پشت سر هم دیدم. به‌نظرم مبحث فوق‌العاده جذابی است. خوش‌بختانه جمعی از دانش‌جوهای دانشگاه واترلوی کانادا یکی از این ویدیوها را به فارسی زیرنویس کرده‌اند که البته امیدوارم این کار نیک را ادامه دهند و بقیه‌اش را نیز زیرنویس کنند، هرچند که خوش‌بختانه انگلیسی‌شان هم خیلی سخت نیست. در توضیح این ویدیوها آمده:


«آیا حاضریم یک نفر را به کُشتن دهیم تا چند نفر زنده بمانند؟ یا این‌که کُشتن، مطلقن غلط است؟ این‌که تعداد کمی از افراد رنج ببینند تا تعداد بیش‌تری خشنود شوند، آیا عملی است اخلاقی؟ در صورتی که خود آن افراد حاضر باشند رنج ببینند تا تعداد بیش‌تری لذت ببرند، اخلاقی بودن عمل چه‌گونه ارزیابی می‌شود؟ رضایت افراد برای رنج‌کشیدن چه نقشی در اخلاقی ارزیابی‌کردن یک عمل ایفا می‌کند؟

مایکل سندل استاد دانشگاه هاروارد درس گفتارهای "عدالت" را با بررسی دو روش متفاوت از استدلال اخلاقي آغاز می‌کند: استدلال اخلاقی نتیجه‌گرا که در آن درست بودن و اخلاقی‌بودن اعمال ما به نتایجی بستگي دارد که از آن اعمال ناشی می‌شوند و استدلال اخلاقی مطلق‌گرا که بر اساس آن اعمالی مطلقن درست یا نادرست هستند.

او همچنین با مثال‌هایی از زندگی روزمره، با بحث‌هایی مانند برابری و نابرابری، تساوی حقوق کارمندان، آزادی بيان در برابر سخن‌ر‌اني توهين‌آميز، ازدواج هم‌جنس‌گرايان و خدمت سربازی اجباری به پرسش درباره‌ی اصول اخلاقی می‌پردازد.

سوالات اجتناب‌ناپذيری که هرچند براي مدت بسيار طولاني در تاریخ فلسفه مطرح شده‌اند، ولیکن هم‌چنان غيرقابلِ‌حل باقی‌مانده‌اند و ما هر روز با اين سوالات در زندگی روزمره‌مان روبه‌رو می‌شویم و برای‌شان پاسخ‌هایی می‌یابیم. هدف از این درس گفتارها، پرسش‌گری درباره‌ی اصول اخلاقی ماست که آن‌ها را پذیرفته‌ایم، بر اساس آن‌ها به سوالات روزمره‌ی زندگی‌مان پاسخ می‌دهیم و درمورد کُنش‌ها و واکُنش‌های خود تصمیم می‌گیریم.»



تماشای این ویدیوها و فکرکردن درباره‌ی این مباحث را به خودم و بقیه پیش‌نهاد می‌کنم!

هیچ نظری موجود نیست: