مامان نيلو:
سلام عطا جان. راستش امروز يک کمی ازت دلخور شدم. میدونی چرا؟ برای اينکه تعريف دموکراسی را به همين سادگی فراموش کردی عطا جان. دوست خوب من بذار همه حرفشون را بزنن. درست يا غلط. چه اشکالي داره؟ بذار به حرف همه احترام بذاريم. میتونستی حرفهای زهرا را نقد کنی ولی تو اون را تخريب کردی. تو از وبلاگ کسی خوشت نمياد خيلی راحت نخونش يا نقدش کن ولی تخريبش نکن، نکوبونش، سبکش نکن. اين تخريب کردن تو دقيقن مثل تخريب کردن برادران کيهانی است. فرق است بين تو و اونها دوست من. اميدوارم متوجه منظورم شده باشی. همه ما حق صحبت و اظهارنظر داريم. بايد تمرين کنيم که به حرف مخالف هم گوش بديم حالا هر حرفی که میخواد باشه، باشه.
سلام مامان نيلوی عزيز
ممنون از کامنت بسيار خوبت. راستش بيشترش رو درست گفتی و حرف حساب هم که از قديم الايام گفتن جواب نداره! فکر میکنم بايد اعتراف کنم اون مطلبم، نوشتهی خوبی نبود و بدون تفکر لازم نوشته شد. در حدی که چند ساعت بعدش پشيمون شدم و با خودم گفتم کاش اين نوشته رو پست نکرده بودم! (حتی به يکی از بلاگرها هم اين موضوع رو گفتم که کار خوبی نکردم.)
به هر حال متاسفانه بيشتر عقايد اين آدم و نقطهنظراتش از نظر من، تاکيد میکنم از نظر من، در حدی قرار داره که احساس میکنم ارزش و لزوم اين رو نداره که بخوام وقت بگذارم بخونمشون چه برسه که بخوام براشون اونجور که شما میگی نقد هم بنويسم.
اما اين به اون معنی نيست که بخوام بهش توهين کنم يا جلوی بيان نظرش رو بگيرم. اول اينکه خودم رو هيچوقت در چنين جایگاهی نديدم و نمیبينم که بخوام چنين کاری بکنم؛ حتی اگه يه زمانی قدرتش رو داشته باشم؛ و دوم اينکه خوشبختانه تو اين وبلاگستان درندشت جا برای همه هست و ايشون هم در کمال آزادی حق دارن هر نظری میخوان برای خودشون داشته باشن و تو وبلاگشون بنويسن.
طبيعتا بهقول تو اين وسط من اگه خوشم نمياد از ايشون و وبلاگشون که البته نمیاد! مشکل خودمه و دليل نداره برم حتما وبلاگش رو بخونم. کما اين که بهخاطر سابقهی چند ماجرايی که قبلا اتفاق افتاده بود و عملکرد اين آدم رو ديده بودم؛ تصميم گرفته بودم کاری به کار اين آدم و وبلاگش نداشته باشم و واقعا هم تو اين مدت نداشتم؛ اون شب هم، همونجوری که تو همون پستم نوشتم، خيلی تصادفی رفتم وبلاگش، که مواجه شدم با اون مطلب به نظر من کاملا بیربط و متاسفانه واکنش نادرستی نشون دادم.
به هر حال اگه احساس میشه من تو نوشتهم بهش مستقيم يا غيرمستقيم بیاحترامی کردهام، شجاعت اينم دارم که الان ازش به خاطر اين قضيه عذرخواهی کنم. تحقيرکردن آدمها ابزار بسيار نادرستيه که خيلی آدمها، خودآگاه يا ناخودآگاه، برای ابراز قدرت به کارش میبرن. متاسفم اگه من هم ناخودآگاه اين کار رو انجام دادم.
پینوشت:
من هم امروز در تحصن اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسی شرکت کردم که البته نيروی انتظامی اجازهی ورود به محوطهی جلوی دانشگاه را به من و بسياری ديگر نداد.
الان اينقدر خستهام که حس نوشتن آنچه امروز در حاشيهی مراسم اتفاق افتاد را ندارم. عجالتا اين يک عکس را داشته باشيد تا شايد فردا شب که از اين حالت جنازهگونه! درآمدم، گزارش همراه با تصوير آنچه را که ديدم بنويسم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر